یاران حسین (ع)

زندگی‌نامه، عکس‌ها و وصیت‌نامۀ شهدا

بازگشت
بازگشت
بازگشت
شهید مهدی باکری
سال شهادت: 1363

نام و نام خانوادگی: مهدی باکری

تاریخ تولد: 1333

تاریخ شهادت: 25 اسفند 1363

شهادت: جنگ بدر، جزایر مجنون

به سال 1333 ه.ش در شهرستان مياندوآب در يك خانواده مذهبي و با ايمان متولد شد. در دوران كودكي، مادرش را كه بانويي باايمان بود از دست داد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اروميه به پايان رساند و در دوره دبيرستان (همزمان با شهادت برادرش علي باكري به دست ساواك) وارد جريانات سياسي شد

زندگی نامۀ شهید مهدی باکری

به سال 1333 ه.ش در شهرستان مياندوآب در يك خانواده مذهبي و با ايمان متولد شد. در دوران كودكي، مادرش را كه بانويي باايمان بود از دست داد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اروميه به پايان رساند و در دوره دبيرستان (همزمان با شهادت برادرش علي باكري به دست ساواك) وارد جريانات سياسي شد.

فعالیت‌های سیاسی-مذهبی

پس از اخذ ديپلم با وجود آ نكه از شهادت برادرش بسيار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه يافت و در رشته مهندسي مكانيك مشغول تحصيل شد. از ابتداي ورود به دانشگاه تبريز يكي از افراد مبارز اين دانشگاه بود. او برادرش حميد را نيز به همراه خود به اين شهر آورد. شهيد باكري در طول فعاليت هاي سياسي خود (طبق اسناد محرمانه به دست آمده )از طرف سازمان امنيت آذربايجان شرقي (ساواك) تحت كنترل و مراقبت بود. پس از مدتي حميد را براي برقراري ارتباط با ساير مبارزان، به خارج از كشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم براي مبارزين داخل كشور فعال شود. شهيد مهدي باكري در دوره سربازي با تبعيت از اعلاميه حضرت امام خميني (ره) - در حالي كه در تهران افسر وظيفه بود- از پادگان فرار و به صورت مخفيانه زندگي كرد و فعاليت هاي گوناگوني را در جهت پيروزي انقلاب اسلامي نيز انجام داد.


پس از پیروزی انقلاب اسلامی

بعد از پيروزي انقلاب و به دنبال تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، به عضويت اين نهاد در آمد و در سازماندهي و استحكام سپاه اروميه نقش فعالي را ايفا كرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب اروميه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار اروميه نيز خدمات ارزنده اي را از خود به يادگار گذاشت. ازدواج شهيد مهدي باكري مصادف با شروع جنگ تحميلي بود. مهريه همسرش اسلحه كلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئوليت جهاد سازندگي استان، خدمات ارزند هاي براي مردم انجام داد. شهيد باكري در مدت مسئوليتش به عنوان فرمانده عمليات سپاه اروميه تلاش هاي گسترده اي را در برقراري امنيت و پاكسازي منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به رغم فعاليت هاي شبان هروزي در مسئوليت هاي مختلف، پس از شروع جنگ تحميلي، تكليف خويش را در جهاد با كفار بعثي و متجاوزين به ميهن اسلامي ديد و راهي جبهه ها شد.

نقش شهید باکری در دفاع مقدس

شهيد باكري با استعداد و دلسوزي فراوان خود توانست در عمليات فتح المبين با عنوان معاون تيپ نجف اشرف در كسب پيروزي ها موثر باشد. در اين عمليات يكي از گردا نها در محاصره قرار گرفته بود، كه ايشان به همراه تعدادي نيرو، با شجاعت و تدبير ب ينظير آنان را از محاصره بيرون آورد. در همين عمليات در منطقه رقابيه از ناحيه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از يك ماه در عمليات بيت المقدس )با همان عنوان( شركت كرد و شاهد پيروزي لشكريان اسلام بر متجاوزين بعثي بود. در مرحله دوم عمليات بيت المقدس از ناحيه كمر زخمي شد و با وجود جراحت هايي كه داشت، در مرحله سوم عمليات به قرارگاه فرماندهي رفت تا برادران بسيجي را از پشت بي سيم هدايت كند. در عمليات رمضان با سمت فرماندهي تيپ عاشورا به نبرد بي امان در داخل خاك عراق پرداخت و اين بار نيز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحيت، وي مصمم تر از پيش در جبهه ها حضور مي يافت و بدون احساس خستگي براي تجهيز، سازماندهي ، هدايت نيروها و طراحي عمليات، شبانه روز تلاش مي كرد. در عمليات مسلم بن عقيل با فرماندهي او بر لشكر عاشورا و ايثار رزمندگان سلحشور، بخش عظيمي از خاك گلگون ايران اسامي و چند منطقه استراتژيك آزاد شد.
شهيد باكري در عمليات والفجر مقدماتي و والفجر يك، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا، به همراه بسيجيان غيور و فداكار، در انجام تكليف و نبرد با متجاوزين، آمادگي و ايثار همه جانبه اي را از خود نشان داد. در عمليات خيبر زماني كه برادرش حميد، به درجه رفيع شهات نايل آمد، با وجود علاقه خاصي كه به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده اش تماس گرفت و چنين گفت: شهادت حميد يكي از الطاف الهي است كه شامل حال خانواده ما شده است و در نامه اي خطاب به خانواده اش نوشت: «من به وصيت و آرزوي حميد كه باز كردن راه كربلا مي باشد همچنان در جبهه ها مي مانم و به خواست و راه شهيد ادامه مي دهم تا اسلام پيروز شود. »
تلاش فراوان در ميادين نبرد و شرايط حساس جبهه ها او را از حضور در تشييع پيكر پاك برادر و همرزمش كه سال ها در كنارش بود بازداشت. برادري كه در روزهاي سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سياسي و در جبهه ها، پا به پاي مهدي جانفشاني كرد.
نقش شهيد باكري و لشكر عاشورا در حماسه قهرمانانه خيبر و تصرف جزاير مجنون و مقاومتي كه آنان در دفاع پاتك هاي توان فرساي دشمن از خود نشان دادند بر كسي پوشيده نيست. در مرحله آماده سازي مقدمات عمليات بدر، اگرچه روزها به كندي مي گذشت، اما مهدي با جديت، همه نيروها را براي نبردي مردانه و عارفانه تهييج و ترغيب كرد و چونان مرشدي كامل و عارفي واصل، آ نچه را كه مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت بايد بدانند و در مرحله نبرد به كار بندند، با نيروهايش درميان گذاشت.

نحوۀ شهادت

بعد از شهادت برادرش حميد و برخي از يارانش، روح در كالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود كه به زودي به جمع آنان خواهد پيوست. پانزده روز قبل از عمليات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلي بن موسي الرضا(ع) خواسته بود كه خداوند توفيق شهادت را نصيبش نمايد. سپس خدمت حضرت امام خميني(ره) و حضرت آيت الله خامنه اي رسيد و با گريه و اصرار و التماس درخواست كرد كه براي شهادتش دعا كنند.
مهدی باکری فرماندهی عملیات بدر را به عهده گرفت. به خاطر شرايط حساس عمليات، طبق معمول، به خطرناكترين صحنه هاي كارزار وارد شد و در حالي كه رزمندگان لشكر را در شرق دجله از نزديك هدايت مي كرد، تلاش می کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتك هاي دشمن تثبيت کند.
این عملیات گسترده با رمز یا فاطمه الزهرا (س) در محور هور الهویزه در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۶۳ با محوریت سپاه و فرماندهی شهید باکری انجام شد.
چندین لشکر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران از جمله لشکر ۲۱ و ۲۸ پیاده، تیپ ۵۵ هوابرد، لشکر ۳۱ عاشورای آذربایجان و سپاه اصفهان و خوزستان در این عملیات شرکت داشتند. رزمندگان در پیشروی اولیه از جزایر مجنون موفق به گرفتن پاسگاه ترابه و تسخیر بخشی از بزرگراه بغداد-بصره شدند.
سرانجام اين فرمانده دلاور در عمليات بدر در تاريخ 25 اسفند 1363 ، در نبردي دليرانه، براثر اصابت تير مستقيم مزدوران بعثی، نداي حق را لبيك گفت و به لقاي معشوق نايل گرديد. هنگامي كه پيكر مطهرش را از طريق آب هاي هورالعظيم انتقال مي دادند، قايق حامل پيكر وي، مورد هدف آرپي جي دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دريا پيوست.

ویژگی‌های اخلاقی شهید مهدی باکری

شهید باکری، پاسدار نمونه، فرماندهی فداکار و ایثارگر، خدمتگزاری صادق، صمیمی، مخلص و عاشق حضرت امام خمینی)رحم تالله علیه( و انقلاب اسلامی بود. با تمام وجود خود را پیرو خط امام می دانست و سعی می کرد زندگی اش را براساس رهنمودها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم نماید، با دقت به سخنان حضرت امام )رحم تالله علیه( گوش می داد، آنها را می نوشت و در معرض دید خود قرار می داد و آن قدر به این امر حساسیت داشت که به خانواده اش سفارش کرده بود که سخنرانی آن حضرت را ضبط کنند و اگر موفق نشدند، متن صحبت را از طریق روزنامه به دست آورند.
او معتقد بود سخنان امام الهام گرفته از آیات الهی است، باید جلو چشمان ما زندگی می کرد. از امکاناتی که حق طبیعی اش نیز بود چشم می پوشید. تواضع و فروتنی اش باعث می شد که اغلب او را نشناسند. او محبوب دل ها بود. همه دوستش می داشتند و از دل و جان گوش به فرمان او بودند. او نیز بسیجیان را دوست داشت و به آ نها عشق می ورزید. می گفت: وقتی با بسیجی ها راه می روم، حال و هوای دیگری پیدا می کنم، هرگاه خسته می شوم پیش بسیجی ها می روم تا از آ نها روحیه بگیرم و خستگی ام برطرف شود. همه ما در برابر جان این بسیجی ها مسئولیم، برای حفظ جان آن ها اگر متحمل یک میلیون تومان هزینه - برای ساختن یک سنگر که حافظ جان آن ها باشد -
بشویم، یک موی بسیجی ، صد برابرش ارزش دارد. با دشمنان اسلام و انقلاب چون دژی پولادین و تسخیرناپذیر بود و با دوستان خدا، سیمایی جذاب و مهربان داشت.
با وجود اندوه دایمش، همیشه خندان می نمود و بشاش. انسانی بود همیشه آماده به خدمت و پرتوان.



شهید باکری از نگاه ...

حضرت امام خمینی (ره) بعد از شهادت مهدی فرموده است: خداوند شهید اسلام (مهدی باکری) را رحمت کند.
مقام معظم رهبری نیز در خصوص شهید مهدی باکری فرموده است: شهید باکری یکی از همین جوان هاست، من آن شهید را قبل از انقلاب از نزدیک می شناختم. این جوان مومن و صالح مشهد پیش من آمد، حق او بود که بعد از انقلاب یکی از سرداران این انقلاب بشود، چون صادق و مخلص بود و حق او بود که شهید بشود.
حجت الاسلام والمسلمین شهید محلاتی در مورد شهید باکری گفته است: وی نمونه و مظهر غضب خدا در برابر دشمنان خدا و اسلام بود. خشم و خروشش فقط و فقط برای دشمنان بود و به عنوان فرمانده ای باتقوا، الگوی رافت و محبت در برخورد با زیردستان بود.
همسر شهید باکری در مورد اخلاق او در خانه ذکر کرده: باوجود همه خستگی ها، بی خوابی ها و دویدن ها، همیشه با حالتی شاد بدون ابراز خستگی به خانه وارد می شد و اگر مقدور بود در کارهای خانه به من کمک می کرد؛ لباس می شست، ظرف می شست و خودش کارهای خودش را انجام می داد. اگر از مسئله ای عصبانی و ناراحت بودم، با صبر و حوصله سعی می کرد با خونسردی و با دلایل مکتبی مرا قانع کند.
دوستان و همسنگرانش نقل می کنند: به همان میزان که به انجام فرایض دینی مقید بود، نسبت به مستحبات هم تقید داشت. نیمه های شب از خواب بیدار می شد، با خدای خود خلوت می کرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می خواند. خواندن قرآن از کارهای واجب روزمره اش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش می نمود.
شهید باکری در حفظ بیت المال و اهمیت آن توجه زیادی داشت، حتی همسرش را از خوردن نان رزمندگان، برحذر می داشت و از نوشتن با خودکار بیت المال - حتی به اندازه چند کلمه - منع می کرد. وقتی همرزمانش او را به عنوان فرماندهی که مندرس ترین لباس بسیجی را مدت های طولانی استفاده می کرد مورد اعتراض قرار می دادند، می گفت: تا وقتی که می شود استفاده کرد، استفاده می کنم. همواره رسیدگی به خانواده شهدا را تاکید می کرد و اگر برایش مقدور بود به همراه مسئولین لشکر بعد از هر عملیات به منزلشان می رفت و از آنان دلجویی می کرد و در رفع مشکلات آن ها اقدام می کرد. او می گفت: امروز در زمره خانواده شهدا قرار گرفتن جزو افتخارات است و این نوع زندگی از با فضیلت ترین زندگی هاست.

وصیت‌نامۀ شهید مهدی باکری

وصيت نامه بنده گناهكار مهدي باكري
بسم الله الرحمن الرحيم
يا الله يا محمد (ص) يا علي (ع) يا فاطمه زهرا (س) يا حسن (ع) يا حسين (ع) يا علي (ع) يا محمد (ع) يا جعفر (ع) يا موسي (ع) يا علي (ع) يا محمد (ع) يا علي (ع) يا حسن (ع) يا حجة (عج) و شما اي ولي‌مان يا روح الله و شما اي پيروان صادق امام يا شهيدان. خدايا چگونه وصيت ‌نامه بنويسم در حاليكه سراپا گناه و معصيت، سراپا تقصير و نا‌ فرماني‌ام. گرچه از رحمت و بخشش تو نا اميد نيستم ولي ترسم از اين است كه نيامرزيده از دنيا بروم. مي‌ترسم رفتنم خالص نباشد و پذيرفته درگاهت نشوم. يا رب العفو، خدايا نميرم در حاليكه از من راضي نباشي. اي واي كه سيه‌ روز خواهم بود. خدايا كه چقدر دوست داشتني و پرستيدني هستي. هيهات كه نفهميدم. خون بايد ميشد و در رگهايم جريان مي‌يافت و سلول‌هايم يا رب يا رب مي‌گفت. خدايا قبولم كن. يا اباعبدالله شفاعت. آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد براي ديدار ربش، ولي چه كنم تهيدستم، خدايا قبولم كن.
سلام بر روح خدا نجات دهنده ما از منجلاب عصر حاضر. عصر ظلم و ستم عصر كفر و الحاد، عصر مظلوميت اسلام و پيروان واقعي‌اش. عزيزانم اگر شبانه روز شكرگزار خدا باشيم كه نعمت اسلام و امام را به ما عنايت فرموده باز كم است.
آگاه باشيم كه سرباز راستين و صادق اين نعمت شويم. خطر وسوسه‌هاي دروني و دنيا فريبي را شناخته و برحذر باشيم كه صدق نيت و خلوص در عمل تنها چاره‌ساز ماست. اي عاشقان ابا عبدالله، بايستي شهادت را در آغوش گرفت، گونه‌ها بايستي از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بايستي محتواي فرامين امام را درك و عمل نمائيم تا بلكه قدري از تكليف خود را در شكرگزاري بجا آورده باشيم. وصيت به مادرم و خواهران و برادرهايم و فاميل‌هايم كه بدانيد اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست. به ياد خدا باشيد و فرامين خدا را عمل كنيد. پشتيبان و از ته قلب مقلد امام باشيد. اهميت زياد به نماز و دعاها و مجالس ياد ابا عبدالله و شهدا بدهيد كه راه سعادت و توشه آخرت است.
همواره تربيت حسيني و زينبي بيابيد و رسالت آنها را رسالت خود بدانيد و فرزندان خود را نيز همانگونه تربيت بدهيد كه سربازاني با ايمان و عاشق شهادت و علمداراني صالح، وارث حضرت ابوالفضل، براي اسلام ببار آيند. از همه كساني كه از من رنجيده‌اند و حقي بر گردنم دارند طلب بخشش دارم و اميدوارم خداوند مرا با گناه‌هاي بسيار بيامرزد.
خدايا مرا پاكيزه بپذير
مهدي باكري
1363/1/2

منابع
نوید شاهد
ماهنامه شاهد یاران، شمارۀ 117

عضو خبرنامه ما شوید .

تمام حقوق سایت متعلق به یاران حسین (ع) می باشد .

جهت عضویت در خبرنامه کلیک کنید