یاران حسین (ع)

زندگی‌نامه، عکس‌ها و وصیت‌نامۀ شهدا

بازگشت
بازگشت
بازگشت
شهید محسن حججی
سال شهادت: 1396

نام و نام خانوادگی: محسن حججی

تاریخ تولد: 21 تیر 1370

تاریخ شهادت: 18 مرداد 1396

شهادت: سربریده شدن توسط داعش

محسن حُججی (زادهٔ ۱۳۷0 خورشیدی، نجف‌آباد – ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، التَنْف) خیّر و از نیروهای ایرانی مدافع حرم بود که در مردادماه ۱۳۹۶ خورشیدی و در عملیاتی مُستشاری در منطقهٔ التَنْف –منطقهٔ مرزی بین سوریه و عراق– به‌دست نیروهای داعش به اسارت درآمد و پس از دو روز به‌دست داعش به‌قتل رسید.

زندگی نامۀ شهید محسن حججی

محسن حُججی (زادهٔ ۱۳۷0 خورشیدی، نجف‌آباد – ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، التَنْف) خیّر و از نیروهای ایرانی مدافع حرم بود که در مردادماه ۱۳۹۶ خورشیدی و در عملیاتی مُستشاری در منطقهٔ التَنْف –منطقهٔ مرزی بین سوریه و عراق– به‌دست نیروهای داعش به اسارت درآمد و پس از دو روز به‌دست داعش به‌قتل رسید. ابتدا خبرگزاری اسپوتنیک نیوز، به نقل از رسانه‌های وابسته به داعش، خبر اسارت وی را اعلام کرد.

داعش چندی پس از انتشار فیلمی که ادّعای به اسارت درآوردن محسن حُججی را داشت، اعلام کرد که وی را به قتل رسانده‌است. وی دهمین عضو از لشکر زرهی ۸ نجف اشرف است که طی جنگ در خاک سوریه کشته شد. وی پیش از اسارت از ناحیه پهلو زخمی شده بود و طی دو روز اسارت توسط داعش در مناطق تحت کنترل خود چرخانده شده بود.

حمله داعش به مواضع نیروهای مدافع حرم پس از آن صورت گرفت که هواپیماهای آمریکایی مواضع حشدالشعبی را بمباران کرده و تعداد زیادی را کشته و مجروح ساختند و مقرهای پشتیبانی از پایگاه محسن حججی را نیز از بین بردند.

برخی روسیه را هم در این موضوع دخیل دانسته‌اند.

زندگی‌نامه

حُججی متولد سال ۱۳۷0 در نجف آباد اصفهان است. وی در زمینهٔ ترویج و تبلیغ کتاب از اعضای فعّال مؤسسه احمد کاظمی بود و به فعالیت‌های خیریه و نیکوکارانه و کمک به محرومیت‌زدایی در مناطق فقیر ایران می‌پرداخت. اطرافیان وی می‌گویند که وی نحوه از دنیا رفتنش را پیش بینی و آرزو کرده بود «جوری شهید شود که هم مثل امام حسین (ع) باشد و هم مثل مادرش، فاطمه زهرا (س)» وی پس از استخدام در سپاه عصرها در کتابفروشی کار کرده و درآمد حاصل از آن را در اردوهای جهادی برای فقرزدایی خرج می‌کرد. حُجَجی در هنگام مرگ، فرزندی دو ساله داشت.محسن حججی دانش‌آموخته مرکز آموزش علمی کاربردی علویجه در رشته تکنولوژی کنترل ورودی سال ۸۷ بود. وی همچنین از خادمینِ راهیان نور در مناطق عملیاتی دوران جنگ ایران و عراق بود.



واکنش ها

نگاه حججی به دوربین داعش در حالیکه یک داعشی با خنجر در پشت وی دیده می‌شود تیتر بسیاری از روزنامه‌های ایران قرار گرفت. روزنامه همشهری از تیتر «طوفان یک نگاه» استفاه کرد.

روزنامه هفت صبح: یک مرد، یک ملت

رسانه‌های و شخصیت‌های اجتماعی و هنری ایران در واکنشی‌هایی مشابه اسارت وی را در نبرد در برابر داعش همراه با موج وسیعی از بازتاب آن در جامعه ایران و خارج توصیف کردند؛ چنان‌که خبرگزاری تابناک از عنوان «غوغای پس از شهادت محسن حججی در ایران» در توصیف آن استفاده کرد.

درکنار شخصیت‌های سیاسی همچون قاسم سلیمانی،محمدجواد ظریف،محسن رضایی،علی لاریجانی،سید عمار حکیم حسین امیرعبداللهیان ،سعید جلیلی و اسحاق جهانگیری، تعدادی از هنرمندان و صاحب نظران به اظهارنظر در خصوص محسن حججی پرداخته‌اند. علیرضا عصار،رامبد جوان، بهاره کیان افشار، مهدی سلطانی سروستانی، شهرام قائدی، مجید یراق بافان، حمید فرخ‌نژاد، حسن عباسی، علی انصاریان احمد مسجدجامعی محمدعلی ابطحی، فرزاد جهان‌بین ،هادی خامنه‌ای، پرویز شیخ‌طادی، اسحاق جهانگیری ،مهدی طارمی،مهران رجبی، علی‌اکبر ولایتی، جهانبخش خانجانی، و رسول نجفیان از جمله این افراد بودن.



قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران در بیانیه ای به مناسب قتل وی نوشت که:
به حلقوم بریده این شهید عزیز و تمامی شهیدان راه اباعبدالله (ع) سوگند یاد می‌کنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست.

بیانیه قاسم سلیمانی بازتاب وسیعی در رسانه‌های بین‌المللی یافت.

ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز پیامی در گفت که این رویداد باعث ارتقای روحیه رزم اتحاد بیتشر رزمندگان در برابر تکفیری‌ها خواهد شد.



کودکی از زبان مادرش

درسش خوب بود اما علاقه شدیدی به قرآن و درس دینی داشت.
در مدرسه محسن همیشه جلوتر از همه اعلام آمادگی می‌ کرد که قرآن و دعا را بخواند کتاب خواندن را خیلی دوست داشت مخصوصا به کتاب‌ های مذهبی علاقه شدیدی داشت
زمانی که هشت سالش بود به کانون مقداد می‌ رفت. آنجا گروه سرود تشکیل دادند و قرآن می‌ خواندند و فعالیت‌ های هنری و مذهبی زیادی انجام می‌ دادند.

ازدواج

محسن حججی در 11 آبان 91 با زهرا عباسی عقد کرد، این دو در 9 مرداد 93 با یکدیگر ازدواج کردند و زیر یک سقف رفتند، تنها فرزندشان علی در 24 فروردین 1395 بدنیا امد.

ورود به سپاه پاسداران

بعد ازخدمت سربازی اشتیاقش برای حضور داوطلبانه در سپاه بیشتر شد در سال 1393 بعد از ازدواج رفت ثبت‌ نام کرد و قبولش کردند.

اعزام به سوریه

زهرا عباسی همسرش : دفعه اولی که می‌خواست اعزام شود، من باردار بودم.

محسن آمد با خوشحالی گفت که بالاخره با کلی خواهش، اسم من درآمده و با اعزامم موافقت شده، ‌می‌خواهم بروم سوریه اما تو به کسی نگو بارداری که مخالفت نکنند. من هم همین‌کار را کردم و محسن چند روز قبل از محرم ۹۴ اعزام شد و بعد از اربعین ۹۴ به خانه برگشت.
دومین بار در ۲۷ تیر اعزام شد.

اسارت و شهادت

این مدافع مظلوم و مقتدر حرم در روز دوشنبه 16 مرداد 1396 به اسارت حرامیان داعشی درآمد و در روز چهارشنبه 18 مرداد 1396 در منطقه تنف سوریه به شهادت رسید، داعش ها سر وی را بدنش جدا کردند.

نحوه بازگشت پیکر به ایران

ارتش لبنان و حزب‌ الله لبنان، جنازه محسن حججی را در مقابل اجازه تخلیه امن منطقه مرزی لبنان و سوریه تحویل دادند ، حسن نصرالله، رهبر حزب‌ الله لبنان، برای قانع کردن بشار اسد به پذیرش این توافق آتش‌ بس، به دمشق سفر کرده بود. به گفته آقای حسن نصرالله، بشار اسد درباره آتش‌ بس با داعش گفته بود : این مایه سرافکندگی من می‌ شود، اما باشد.

سپاه پاسداران نزدیک به یک ماه پیش پیکر او را تحویل گرفت و با انجام آزمایش DNA هویت او را تأیید کرد، اما بدن مطهر محسن حججی همزمان با عزاداری‌ های محرم به ایران بازگشت، گفته می شود بدن پاک این شهید بدون سر و دست می باشد.

وصیت نامۀ شهید محسن حججی

برای بانوی صبر


السلام ای بانوی سلطان عشق
السلام ای بانوی صبر دمشق
زیبنبِ دنیا و عقبیِ علی
شرح مدح لافتی الا علی
در مسیر شام غوغا کرده ایی
شهر را آشوب برپا کرده ایی
خطبه خواندی از غریبی حسین
زنده کردی کربلا در عالمیین
گر نبودی کربلایی هم نبود
گریه و شور و نوایی هم نبود
رنج هایی ست فراوان دیده ایی
خیمه ها، غارت، سواران دیده ایی
دیده بودی، حلق و چشم و حرمله
گریه کردی پا به پای قافله

بسم الله النور...
صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا"سلام علیک"
وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا فی سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون
هرگز نمیمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جدیده عالم دوام ما...

چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم بی تاب تر می شود...نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم...نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم...به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم...
نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد...
بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است...

عمریست شب و روزم را به عشق شهادت گذرانده ام... و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به بالاترین درجه ی بندگی میرسم...
خیلی تلاش کردم که خودم را به این مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم...

چشم امیدم فقط به کرمخدا و اهلبیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند...
که اگر این چنین شد؛الحمدالله رب العالمین...
اگر روزی خبر شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید...
اوست که رو سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند...

همسر عزیزم زهرا جانم

اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود افتخار کن که شوهرت فدای حضرتزینب شد...
مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت زینب بدان... حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید.

پدر عزیزم

همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش علی اکبر حاضر شد...
داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست... پس صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود...

مادر عزیزم

ام البنین علیهاالسلام 4جوان خود را فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد.
حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا فدای حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با بی تابی خود دل دشمن را شاد کنید...

برادر عزیزم

اگر روزی مرا در لباس شهادت دیدی آن لحظه ایی را به یاد بیاور که اباعبدالله بر بالین عباس ابن علی حاضر شد و داغ برادر کمرش را خم کرد...
مبادا ناسپاسی کنی، مبادا به هدیه ایی که تقدیم اسلام کرده اید شک بیاورید...

خواهران خوبم

لحظه ی وداع با شما و مادرم و پدرم مرا به یاد آن لحظه ایی انداخت که اهل حرم حضرت علی اکبر را راهی میدان جنگ می کردند؛ پس اگر من هم رو سفید شدم غم و غصه و اشک و ناله خود را فدای علی اکبر کنید و مبادا داغ خود را از داغ دل اهل حرم بیشتر بدانید...

پسر عزیزم، علی جان...

ببخشید اگر قد کشیدنت را ندیدم و مرد شدنت را نظاره نکردم... سعی کن راه مرا ادامه بدهی... سعی کن کاری کنی که سرانجام آن به شهادت ختم شود...

پدر و مادر همسر عزیزم...

همیشه شما را همچون پدر و مادر واقعی خودم می دانستم و خوشحال ام که سرنوشتم با حضور در خانواده شما رقم خورد...
به شما هم جز صبر و تحمل چیز دیگری سفارش نمی کنم، همیشه یاد داشته باشید علی اکبر حسین هم تازه داماد کربلا بود...

از همه میخوام این رو سیاه را حلال کنید، اگر حقی از کسی ضایع کردم، اگر غیبتی پشت سر کسی کردم، اگر دلی را رنجاندم، اگر گناهی از من سر زد؛ حلالم کنید...
اگر شهید شدم تا جایی که اجازه داشته باشم؛ شفیعتان خواهم بود.

اما چند وصیت کلی:

از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امامزمان است.
از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید...همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید
آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند:
غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان
چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز...

از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید...

خودتان را برای ظهورامامزمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است.
همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود...

مقداری حق‌الناس به گردن دارم که عاجزانه می خواهم برایم ادا کنید...
- یک میلیون تومان به مادر بزرگ پدری بدهکارم
- مقداری بدهی به برادر محسن همتی ها بابت محصولات فرهنگی و کار های دیگر بدهکارم
- 32هزارتومان به اضافه مقداری سربند به پایگاه شهدای بنیاد امیرآباد بدهکارم
- اگر برایتان مقدور بود به مقدار یک ماه نماز و روزه برایم ادا کنید که اگر خدایی ناکرده گهگاهی از روی خطا نمازی قضا کردم و یا روزه ایی از دست دادم جبران شود...

اللهم عجل لولیک الفرج
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه‏

آمین
١٣٩٦/٤/٢٧
محسن حججی

منابع
شبکۀ خبر

عضو خبرنامه ما شوید .

تمام حقوق سایت متعلق به یاران حسین (ع) می باشد .

جهت عضویت در خبرنامه کلیک کنید